سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
بایگانی آبان ۱۳۹۲ :: سبک برتر

سبک برتر

سبک برتر

سبک برتر

۳۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است


حجاب در گفتار

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32)

پس زنها  سخن بصورت نازک و نرم با مردان نامحرم  نگویید؛

مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۱
سبک برتر


حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30)

ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

 

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31)

ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۱۹
سبک برتر

خواهرم  ای دختر  ایران  زمین

یک نظر عکس شهیدان را ببین

در خیابان  چهره  آرایش  مکن

از جوانان سلب آسایش مکن

خواهر من این لباس تنگ چیست

پوشش چسبان رنگارنگ چیست

پوشش  زهرا  و زینب بهترین

بر تو ای محبوبه خواهر آفرین

پیش  نامحرم تو طنازی مکن

با اصول شرع لجبازی مکن

یادت  آید  از  پیام  کربلا

گاه گاهی شرمت آید از خدا

در جوارش خویش را مهمان نما

با خدا باش و بده دل را صفا

یاد  کن  از  آتش  روز  معاد

طره گیسو را مده بر دست باد

زلف را از روسری بیرون مریز

با حجاب خویش از پستی گریز

در امور خویش سرگردان مشو

نو عروس چشم نا محرم مشو

خواهر من قلب مهدی خسته است

از گناه ماست کو رو بسته است

شاعر:مرحوم آقاسی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۳:۳۹
سبک برتر

کسی که در قفس غرب استحاله شود

به پنجه هوس غربیان مچاله شود
در خیابان چهره آرایش مکن

از جوانان سلب آسایش مکن
زلف خود از روسری بیرون مریز

در مسیر چشم‌ها افسون مریز
یاد کن از آتش روز معاد

طره گیسو مده در دست باد
خواهرم دیگر تو کودک نیستی

فاش‌ترگویم عروسک نیستی
خواهرم ای دختر ایران زمین

یک نظر عکس شهیدان را ببین
خواهر من این لباس تنگ چیست ؟

پوشش چسبان رنگارنگ چیست ؟
پوشش زهرا مگر این گونه بود!
خواهرم این قدر طنازی مکن

با اصول شرع لجبازی مکن
در امور خویش سرگردان نشو

نو عروس چشم نامردان مشو
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد

شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد
پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم

زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم
هدف دشمن سنگ افکن، پیشانی ماست

کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست

زن مؤمنه از طرز حجابش پیداست

مرحوم: آقاسی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۴
سبک برتر

 

یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفت: بنویس!

هر چه می خواهی بنویس!

هی بنویس و پاک کن ... چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.

چروک و خط خطی و کثیف. جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر،رویش دیده می شد. کاغذ را گرفت.

یک کاغذ سیاه به او داد و گفت: بنویس. همان هایی که آنجا نوشتی. پاک کن, خط خطی کن

دختر گفتː نمی شود استاد، روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود!

استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد. نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند

 

 

حجاب مصونیت است نه محدودیت!

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۱:۰۸
سبک برتر

چادرم سند بندگی و عبودیتم را امضا می کند!

می گویند سیاهی ِ چادرم چشم را میزند!

چشم آدم های حریص و هرزه را

چشم را که هیچ !

خبرندارند تازگی ها دل را هم می زند!

دل آدم های مریض و بیمار دل را!

از شما چه پنهان چادرم دست و پا گیر هم هست!

دست و پای بی بند و باری را می بندد!

چادر برای کسانی است که نمی خواهند عزت ِ آخرتشان را

به بهای نا چیز ِ لبخند های هرزه بفروشند. . .!

آری، چادرم سند بندگی و عبودیتم را امضا می کند. . .

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۴۴
سبک برتر

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوش ‏رنگ‏ ترین زن‏هاست را مى‏زند.

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى مردهایى که به خیابان مى‏آیند تا لذت ببرند، ذره‏ اى به تو محل نمى‏گذارند.

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه مى‏روید و صد قافله دل کثیف!! همره شما نیست.

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى کرم قلاب ماهى‏گیرى شیطان براى به دام انداختن مردان شهر نیستید.

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى مى‏بینى که مى‏توانى اطاعت خدایت را بکنى؛ نه هوایت را

چه لذتى دارد این حجاب!

وقتى در خیابان راه مى‏روید؛ در حالى که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید.

خدایا! لذتم مدام باد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۹
سبک برتر

خانم! امام زمان (عج) رو دوست داری؟

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه
دوست داشتن به دله
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۰
سبک برتر


 

خانم....شماره بدم !!

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته
منبع: www.askquran.ir

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۸
سبک برتر


در مورد حجاب خود قرآن دستور اکید به آن داده است، از جمله در سوره احزاب آیه 59 خداوند می فرماید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ

اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۲
سبک برتر


ای ساکن دیار حجب و حیا! چه عارفانه به میدان آمده ای! پوشش دینی تو دل پاکان روزگار را به شوق آورده است. چرا که این پوشش از زره جنگاوران میدان رزم بسی والاتر است

که آن زره میدان جهاد اصغر است و حجاب تو زره میدان جهاد اکبر.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۲۹
سبک برتر


دل نوشته ای زیبا در مورد حجاب

سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!


این وسط استادمان خاطره ای را از خودش تعریف کرد:

ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.

 

سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟ گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.

 

"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."

 

حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.

 

در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!

 

پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!


بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!

چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!

 

گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیسته! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!


نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:

"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!

من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش ِ و نمراتش عالی!

 

همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."

منبع: وبلاگ الودود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۲۷
سبک برتر


پیامبر صلی الله علیه و آله:

یا مَعشَرَ شَبابِ قُرَیشٍ اِحفَظوا فُروجَـکُم ، اَلا مَن حَفِظَ فَرجَهُ فَلَهُ الجَنَّةُ؛

اى جوانان قریش! پاک‏دامنى پیشه کنید. بدانید هر کس خود را در برابر شهوت حفظ کند، بهشت از آنِ اوست .

(المعجم الأوسط، ج 7، ص 61)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۳
سبک برتر


پیامبر صلی الله علیه و آله:

یا مَعشَرَ شَبابِ قُرَیشٍ اِحفَظوا فُروجَـکُم ، اَلا مَن حَفِظَ فَرجَهُ فَلَهُ الجَنَّةُ؛

اى جوانان قریش! پاک‏دامنى پیشه کنید. بدانید هر کس خود را در برابر شهوت حفظ کند، بهشت از آنِ اوست .

(المعجم الأوسط، ج 7، ص 61)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۱
سبک برتر


 قال على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

نهج البلاغه، حکمت 374

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۸:۱۱
سبک برتر
وبلاگافکت نوار وضعیت